در یکی از آیات سوره طلاق به مباحث پیچیده زمین شناسی با نگاهی بسیار هوشمندانه اشاره شده است. وقتی دانشمندان آمریکایی در سالهای نه چندان دور به چند لایه بودن زمین پی بردند این مسئله در آن زمان کشف مهمی به حساب می آمد در حالیکه قرآن این کتاب شگفت انگیز و سعادتبخش خیلی پیشتر از اینها به این مطلب اشاره کرده بود.
بلاگر بیداری دینی به آدرس http://bidary.blogfa.com در سلسله مباحث قرآنی خود آیه 12 سوره مبارکه طلاق را بر این گواه شاهد گرفته است.
«خـداوند آن است که هـفـت آسمان را آفـریـد و از زمـیـن نـیـز چیزی مانـنـد آنهـا.» (طلاق 12)
این بلاگر با مراجعه به سایت دولتی سازمان زمین شناسی آمریکا هفت لایه برای زمین تعریف می کند.
1. قشر خارجی زمین: این قشر اساساً از سنگ خارا و کوههای آن تشکیل شده که دما در عمق یازده کیلومتری به 1100 در جه می رسد.
2. قشر زیرین قشر خارجی: این قشر از منیزیم و سلیکات آهن تشکیل شده و در 400 کیلو متری دما تقریباً 1400 در جه است.
3. سومین قشر زمین در عمق میان 400 تا 700 کیلومتری قرار دارد و از همان عناصر قشر بالائی تشکیل شده است. دما در آن بالای 1400 درجه است.
4. چهارمین قشر تا 2900 کیلومتری عمق امتداد دارد که زیر آن آهن و سلیکات منیزیم تقریباً 3800 درجه گرم است.
5. دمای آن بالای 3800 درجه است و فعل و انفعالات خشونت باری در آن صورت می گیرد.
6. ششمین قشر از آهن و آلیاژ فلز نیکل و سولفید آهن تشکیل شده که جریانهای این قشر باعث نیروی آهن ربائی زمین میشود. دمای آن میان 3800 تا 4200 درجه است.
7. از همان آهن و نیکل قشر بالائی خود تشکیل شده و در مرکز آن دما به 6000 درجه می رسد.
شب های قدر که می شود کنار قرآن و مفاتیحت عشق نامه دیگری را هم ورق بزن؛ چند سطری را بخوان و در زلال کلام مردی که خدای سخن، عشق و بندگی بود، نمناک شو! نه... غرق شو. هنوز دو شب دیگر فرصت داری...
هنوز دو شب دیگر فرصت داری که دیوانه شوی، دیوانه مردی که وقتی نامش می آید همه کوه های دنیا در برابر صلابتش خاک می شوند.
رمضان که از نیمه می گذرد و دلت پر از غصه رفتنش می شود، دل خوش می کنی به شب هایی که پر است از نام آن مرد که خدا عشقش بود و او عشق خدا.
مردی که خدا نامش را با شب های آسمان و زمین گره زد تا هر چه داریم وامدار مرام او و هر چه می خواهیم از سر خوان نعمت او و سلاله اش باشد.
شب های قدر که می شود کنار قرآن و مفاتیحت عشق نامه دیگری را هم ورق بزن، چند سطری را بخوان و در زلال کلام مردی که خدای سخن عشق و بندگی بود، نمناک شو! نه... غرق شو؛ باران شیدایی علی(ع)، بارانی نیست که نمناک کند، غرقت می کند.
کتاب را که ورق می زنی، منتظر همه غصه های عالم باش تا در دلت لانه کنند، غصه مردی که غریب بود و هنوز غریب است و چه غم انگیز...
این واژه ها را که بر کاغذ می آورم، خسته تر می شوم. خسته از اینکه در التهاب روزهای زندگی، هر رنگی می گیریم، جز رنگ بی رنگی عشق، که شیعه یعنی به او نزدیک شدن، و به او نزدیک شدن یعنی عاشق شدن و این جنون عشق مدت هاست که در رنگارنگی زندگی های مردابی مان گمشده.
سحر گاه روزی که رستگار شد، رسول الله را در خواب دیده و شکوه کرده بود از رنجی که امتش به او دادند و رسول از او خواست که این مردم را نفرین کند و او نفرین کرد.
خود را از مردمی که نیافتنش دریغ کرد و از خدا خواست تا بهتر از آنان را به او بدهد که تنها او می دانست، دریغ علی از امتی یعنی چه؟
حالا قریب هزار و چهارصد سال از آن روزها می گذرد و او خوب به حال و روز ما آگاه است. ما که ادعای پیروی او را یدک می کشیم.
خودش روزی در مسجد کوفه، بر بالای منبر فریاد زد: "به خدایی که جان علی در قبضه قدرت اوست، از آنچه که از امروز تا قیامت رخ خواهد داد و نیز درباره گروهی که صد نفر را هدایت کند و صد نفر را به گمراهی برد، از من نخواهید پرسید مگر اینکه شما را از دعوت کننده و جلودارشان و جای فرود آمدن مرکب ها و بار اندازشان و آن که از اهل آنها کشته می شود، و آن که به مرگ طبیعی می میرد، خبر خواهم داد."
او حتی جای فرود آمدن مرکب ها را هم می دانست، یعنی فکر می کنی از حال امروز ما بی خبر بود؟!
هنوز دو شب دیگر فرصت داری که دیوانه شوی، دیوانه مردی که وقتی نامش می آید همه کوه های دنیا در برابر صلابتش خاک می شوند.
دعا که می کنی از خدا خود او را بخواه، مثل او شدن دور است دور، اما در راه مثل او شدن، می توان قدم زد.
نهج البلاغه ات را بردار و این شب ها ورق بزن...
التماس دعا
باور نمی کنم که شمشیری پرکینه، اقیانوسی را توان شکافتن داشته باشد. باور نمی کنم که ضربتی نفاق آمیز، خورشید را از نورانیت اندارد. و امشب سرخ ترین پرواز نماز، از رواق خون گرفته محراب بندگی است. شب جان سوزترین ناله های نخلستان!
تهدمت و الله ارکان الهدی و انطمست اعلام التقی و انفصمت العروة الوثقی قتل ابن عم المصطفی ...
آن شب، آخرین شب زندگی کوفه بود و خسوفی ترین شب تاریخ...ابرهای سیاه و تاریک، بر آسمان کوفه چنگ انداخته بودند و ماه عالمتاب را در حصار گرفته بودند، تا روشنی اش را محصور کنند... عرشیان آماده ی پذیرایی میهمانی ارجمند بودند و فرشیان از وجود نازنینش، غافل... مرغابی های کوفه آوازی غمگین در گلوی شب می ریختند و سجّاده و محراب، مضطربانه انتظار فاجعه می کشیدند... شانه های زخمی و رنجدیده ی علی، آخرین انبان نان و خرما را بر روی خود جای داد، تا یتیمان بار دیگر، شوق قوت شبانه، اشکشان را خشک کند و بیوه زنان و از کار افتادگان، بار دیگر چشم انتظاریشان به بار نشیند... ملائک آب و جارو می کردند و فخر بر زمینیمان کور دل می فروختند و خود را به داشتن میمهانی عزیز لایق تر از آنان می دانستند... هان ای زمینیان! شما را چه شد که علی تنها ماند؟ جز این بود که لیاقت را خدا از شما ستاند؟
و آن شب کوفه در میان دستانی آکنده از شرم، مردی از تبار قرآن را بر عرشیان تقدیم می کرد...
هان! ای خفتگان تاریخ! با تجسّم محض عدالت چه کردید؟ شرمتان باد که شما را عبرت نیست... فردا روز حسنش را و روزی دیگر حسین و عبّاسش را... و تاریخ را تکرار می کنید... شرمتان باد... ننگتان باد که با وسوسه ی شیطان، دستان خود را هماره بر خون پاکان می آلایید و عبرتتان نمی شود...
شب می نالید که بدون گریه های علی چگونه به سر آیم و سحر ضجّه می زد که خورشید را چگونه بدون دیدن علی در بر گیرم؟ محراب های های می گریست و برای صدای مناجات علی دلتنگی می کرد... و کوفه یک عمر حامل ننگی عظیم و جبران ناپذیر شد... و علی بود که فائز شد به خدای کعبه...
یا الله... یا الله... یا الله...
خدایا! بار الها! امشب و این چند شب، شب قدر است... این ما و این تو و این دست نیازمان... این تو و این ما و دست نوازشت...
امشب قرآن بر سر می گیریم و تو را قسم به محمّد و علی و فاطمه و حَسنین و ابناء حسین می دهیم تا از خطاهایمان در گذری و در رحمتت را به رویمان باز کنی... امشب مجیر می خوانیم و تو را به رحمانیتت قسم می دهیم که از آتش دوزخ پناهمان دهی« سُبحانَکَ یا اللهُ تَعالَیتَ یا رَحمنُ اَجِرنا مِنَ النّار ِ یا مُجیر» و زمزمه ی جوشن کبیرمان بلند است و تو را به کلمه به کلمه ی صفّات عالیه ات سوگند می دهیم که ما را از عذاب آخرت خلاصی دهی« سُبحانَکَ یا لا الهَ الّا اَنتَ اَلغَوثَ اَلغَوثَ خَلِّصنا مِنَ النّار ِ یا رَبِّ»... حال آنکه در آتش اشتیاق وصالت می سوزیم...
التماس دعا